۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه







بال پرواز









کنج این قفس سوخته بال و پر، به انتهای آبی آسمان چشم دوخته ام .

بال پروازم کجاست؟

دلم میخواست آنجا بودم ، آنجا که روزی خانه ام بود.

آنجا که پدر ومادرم را دفن کرده اند

آنجا که خاطرات کودکی ام ساخته شده اند .

براستی اینان کیستند که خانه ام را اشغال کرده اند؟

ننگشان باد که آشیانه امان را به باد دادند!

شرمشان باد که خانه امان را اشغال کردند.

رفتن و پر کشیدن ، دوباره اوج گرفتن و پرواز

دوباره بارور شدن از ذره ذره زندگی آنجاست.

اما ......

دیگر آن خاک کهنه سررمین من نیست .

۱ نظر:

  1. چقدر زیبا بود ولی یک چیز کم داشت، باید میگفتم و آن امید بود!

    پاسخحذف