۱۳۸۸ شهریور ۷, شنبه

عصر
29.08.09

امروز شنبه است ونصف روز باید کار میکردم. از این که خانه باشم لذت میبرم .شاید علامت پیر شدن

است ولی من اصلا احساس پیری نمیکنم فکر میکنم بیشتر بارور شده ام موهای رنگ نکرده ام

دلیل این باروری است !!

هر چه بیشتر جلو میروم از دین و مذهب دور تر میشوم . هیچگاه مذهبی نبودم اما برایم بی تفافت بود که

دیگران چه میگویند و چه میکنند ولی حالا از هر آنچه که رنگ مذهب به خود گرفته است متنفرم .

آدمهای مذهبی برایم دو دسته اند:

آنها که نا آگاهند
و آنان که رخت دین و مذهب را برای پیش بردن مقاصد خود به تن کرده اند .

رژیم ایران از دسته دوم است. می گیرند ومی کشند و می دزدند و فریاد یا مسلمانا سر میدهند .

اصولا تمام سران مذهبیون برایم از دسته دوم هستند. وقتی به کلیسا ها ومساجد و ابنیه مذهبی نگاه

میکنم دود از سرم بلند میشود .آیا برای نیایش خدایشان اینهمه زرق وبرق وطلا و خدم وحشم لازم

است؟ براستی کدام خدا ؟ ؟ ؟










۱ نظر:

  1. ار برتراند راسل پرسیدند: اگر بمیرید و ناگهان خود را در برابر خدا بیابید و او از شما بپرسد که چرا به من اعتقاد نداشتی چه جوابی میدهید؟

    او در پاسخ گفت: «فقدان شواهد کافی خدایا فقدان شواهد کافی»

    پاسخحذف